آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

گیر افتادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / gir oftaadan /

to catch, to hitch, to get trapped, to wedge, to mesh, to bog (down), to jam, to stick, to get caught, to get stuck

to catch

to hitch

to get trapped

to wedge

to mesh

to bog

to jam

to stick

to get caught

to get stuck

گرفتار شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

ترفند دقیق برای گیر انداختن دزدان

an elaborate trap to catch thieves

بلافاصله پس‌از گیر افتادن ما در ترافیک، باران شروع به باریدن کرد؛ قوز بالا قوز!

The rain started pouring right after we got stuck in traffic, adding insult to injury.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت گیر افتادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گیر افتادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گیر افتادن

لغات نزدیک گیر افتادن

پیشنهاد بهبود معانی